loading...
لاو98
آخرین ارسال های انجمن
admin بازدید : 121 جمعه 23 خرداد 1393 نظرات (0)

 

روزی پدری دست خود را روی شانه پسر خود گذاشت و گفت من قویترم یا تو؟ پسر گفت من.

 

پدر جا خورده و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من.

 

پدر بغض کرد ودوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من .

 

پدر ازجابلند شد چند قدم باناراحتی و اشک از پسرش دور شد و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت تو ...

 

پدر گفت چون من ناراحت شدم گفتی من قویترم ؟

 

پسر گفت نه آن سه باری که گفتم من از تو قویترم چون دستت روی شانه ام بود پشتم به کوهی مثل تو گرم بود اما وقتی دستت را برداشتی دیدم بی تو چیزی نیستم . . .

admin بازدید : 173 پنجشنبه 15 خرداد 1393 نظرات (0)

مینویسم قصه ی عشقم را امشب

 

قصه ی عشق به یک اشنا

 

شایدم عشقی غریبه

 

یا که نه قصه ی عشق به یک غریبه اشنا

 

نزد اشنا رفتمو گفتم ای اشنا قلب من برای تو !نگاه من تصویر تو! روح من تقدیم تو! اصلا هر چه که دارم مال تو

 

گوشه چشمی را به من کن

 

سرش چرخاندو نگاهی به من انداخت

 

 

گفتش تو کیستی؟ تو . . .

 

بقیه در ادامه ی مطلب....

admin بازدید : 195 پنجشنبه 15 خرداد 1393 نظرات (0)

 

ﮐﻔﺶ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ . ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ :

ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ ...

 

ﺁنطﺮﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ


ﻧﻮﺷﺖ :

ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ ...

 

ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ :

ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻗﺎﺗﻞ ...

 

ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪﻱ ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ :

 

ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ.

 

ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ .

 

ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ : " ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ! ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ".


بر آنچه گذشت ،آنچه شکست ،آنچه نشد ...حسرت نخور ؛زندگی اگر آسان بود با گریه

 

آغاز نمیشد

admin بازدید : 191 دوشنبه 05 خرداد 1393 نظرات (0)

روزی روزگاری یه پسر تصادف کرد خیلی خون از دست داده بود


 هنگام تصادف دوتا اس  داد یکی را به دوست  دخترش یکی به دوست پسرش


 تو اس گفت


 بیا کنارم کار دارم  اولی که  دختر عشقش بود جواب  داد


برو بابا  تو این شب من هیجا نمیرم برو بخواب فعلا بای


 بعد دوست پسرش جواب داد کجا میری نرو تر خدا بمون الان میام با هم بریم


 پسر داشت میمرد با  ارامی خندید گفت ببین چه زمانه هست بعد چشمش را بست مرد.

admin بازدید : 85 دوشنبه 05 خرداد 1393 نظرات (0)

 

 دختر از دوستت دارم گفتن هر شب پسره خسته شده بود

یک شب وقتی براش اس ام اس اومد بدون اینکه بخونه موبایل رو زیر بالشش گذاشت و خوابید

فردا صبح مادر پسره به دختره زنگ زد و گفت:پسرم مرده...!!! 

دختره شوکه شد و چشمش پر از اشک شد

بلافاصله سراغ اس ام اس دیشب رفت ...

پسره نوشته بود:سلام عزیزم!

تصادف کردم به زحمت خودمو رسوندم دم در خونتون...

لطفا بیا پایین میخوام برای اخرین بار ببینمت...!!!

"خیلی دوستت دارم"

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    طرفدار کدوم تیم هستید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 262
  • کل نظرات : 40
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 895
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 21
  • باردید دیروز : 28
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 209
  • بازدید ماه : 128
  • بازدید سال : 5,466
  • بازدید کلی : 213,884